سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقیق

صفحه خانگی پارسی یار درباره

عاشقانه ترین روز تاریخ

 ما به نام هم بودیم؛                                      

از همان روز نخست که خداوند

نام هر جفت عاشقی را

بر گلبرگ نگاه فرشته نگهبان عشق،

کنار هم نوشت

ما به نام هم بودیم

این راز را خدا می دانست

و مردی زلال تر از آیینه که در انتهای شب فاصله

محرم دلتنگی های مشترکمان بود

                                                                                     
    

بقیه در ادامه مطلب<\/h5>

  
             



مثل عطر پراکنده در هوای غروب که

هر عابری را به پای بوته یاس، کنار کوچه می کشاند

مثل روشنای مهتاب پشت پنجره

که در چشم های بیدار از شوق گریه، نقاب از چهره برمی اندازد.

ما به نام هم بودیم؛

زیرا وقتی انار دلم در تلاقی آن نگاه پاک و نجیب

ترک خورد

و دانه های سرخ رنگ آن بر دامان مهر و لطف تو فرو ریخت

تو دست بردی و آن دانه انار بهشتی را برداشتی

و این راز رسیدن من و تو بود

ما به نام هم بودیم؛

این راز را خدا می خواست

و مردی که قرائت سبز وصل را

برای روز یکی شدن ما

در لهجه صریح آفتاب، ذخیره کرده بود.


علی جان!

شریک زندگی ام، شریک دینم و شریک عشقم!

زهرایت آمده است تا دستانش را وقف نوازش روح زخمی ات کند تا آثار رنج های

زندگی از
خاطرات محو شود.

او از طرف خدا آمده است تا در تنهایی های مردانه ات، با تو هم گریه شود.

مگر نه آنکه فرموده اند «جهاد زن، خوب همسرداری است».

زهرای تو، نیت خیر کرده است تا در این جهاد الهی، توفیق شهادت بیابد و نزد خدای

عشق
روسپید شود.

او هرگز از تو چیزی نخواهد خواست که تو را به سختی بیندازد و یا از توانت فراتر باشد

تا
فاطمه ات علیهاالسلام هست، اجازه نخواهد داد که شانه های مهربانت از اندوه

بلرزد و چشمان نازنینت به
اشک، تر شود.

زهرا علیهاالسلام در کنارت می ماند، تا وقتی که تازیانه ها میان دست او و تو فاصله

بیندازد.




از پایگاه حوزه - عباس محمدی